پسته مامان و بابا

بدون عنوان

سلام مامانی  خوبی انشاا.... ؟؟ عزیزم منو شما دیروز با هم رفتیم دکتر ....آخه نوبت چکاپ داشتیم و خدا رو شکر همه چی خوب بود و شما هم حالت خوب بود عزیزم  فقط مامان به خاطر دل درد و کمر درد مداوم که داشت و همینطور جفت شما که پایین بود خانوم دکتر امپول پورلوتون تجویز کردند که باید هر هفته تزریق کنم تا خدایی نکرده برای شما اتفاقی نیوفته ... مامان قربونت بره حسابی مواظب خودت باش  ...
19 اسفند 1392

یه روز با اتفاقای خیلی خوب

سلام پسته جونم امروز با کلی خبر خوب اومدم . دیروز مامان نوبت سونو ان تی داشت . و واسه بار اول می خواستم شما رو ببینم کلی استرس داشتم . دل تو دلم نبود که نوبتم بشه و شما رو ببینم . بابا سعیدم کلی استرس داشت اخه سر کار بود و نمی تونست بیاد هی اس ام اس میداد هی زنگ می زد که چی شد رفتی سونو یا نه ؟؟ تو همین حین مادر زنگ زد که حال من و شما رو بپرسه و یه خبر داد که من هم خوشحال شدم هم استرس خودم یادم رفت ... گفت که خاله فاطمه  رو اوردیم بیمارستان که انشاا... زایمان کنه ... من کلی واسه خاله فاطمه استرس گرفتم اما به خاطر شما سعی کر دم خودمو کنترل کنم . تو همین حین نوبتم شد و رفتم واسه سونو  قربونت برم مامانی که ...
11 اسفند 1392

سیسمونی دختر خاله

سلام عشقم  پسته جونم درست یک هفته پیش واسه نی نی خاله فاطمه سیسمونی بردیم خیلی خوشگل شد . انشاا.. چند ماه دیگه مادر واسه شما هم وسایل خوشگل خوشگ میخره  .دعاکن تا اون روز خونمون ساخته بشه و بریم توی خونه خودمون ... وسایلتو توی اتاق خودت بچینیم انشا... راستی واسه نی نی خاله فاطمه هم دعا کن تا به خوبی و خوشی به دنیا بیاد . همه نگران خاله و نی نی ش هستیم  مخصوصا مادر که این چند وقت که  از استرس همش فشارش میره بالا . خوب گل قشنگم حسابی مواظب خودت باش . بوس بوس . ...
3 اسفند 1392

شروع ویار

سلام پسته مامان  قربونت بره مامان که تازه یادت افتاده شیطونی کنی و مامان و اذیت کنی .چطوری ؟؟ مامان زیاد حالت تهوع نداشت مخصوصا صبح ها که اصلا اما الان چند وقته از صیح که چشمامو باز می کنم حالت تهوعم شروع میشه تا شب که می خوام بخوابم . مامان خیلی کم غذا شده وبهانه گیر .به خدا دست خودم نیست به هر غذایی فکر می کنم حالم بد میشه . فدای سرت اما من و بابایی نگران شماییم عزیزم که یه موقع اذیت نشی  حسابی مواظب خودت باش .
3 اسفند 1392
1